اشک اسمان
هرکی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم...
همه ى قراردادها را که روى کاغذ بى جان نمى نویسند ، بعضى از عهدها را روى قلبها مینویسیم … حواست به این عهدهاى غیرکاغذى باشد … شکستن شان یک آدم را میشکند ! . . به من در کودکی بارها آموخته اند که همه آدم ها میمیرند ولی کسی به من هیچگاه نیاموخت که همه آدمها زندگی نمیکنند و کسی به من نیاموخت که هر تولدی آغاز هر زندگی نیست همانطوری که هر مرگی پایان هر زندگی نمی باشد . !!!! پدر آمد از راه ....! دست هایش خالی کودکان چشم به دستان پدر … سفره خالی را پدر از پنجره بیرون انداخت ! سفره قلبش را بار دیگر گسترد ! بچه ها آن شب هم ، مثل دیگر شبها... یک شکم سیر محبت خوردند . یک بار ، یک بار و فقط یک بار می توان عاشق شد … عاشق زن ، عاشق مرد ، عاشق اندیشه ، عاشق وطن ، عاشق خدا ، عاشق عشق … یک بار و فقط یک بار … بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست . ! از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی … از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، میبُری … از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی ای!!!!
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |